شمار جمعیت زیر خط فقر در ایران بیش از 10 میلیون نفر برآورد شده است.
طبق آمار دولتی ایران بیش از 10 میلیون نفر، در این کشور زیر خط فقر زندگی میکنند.
کارشناسان اجتماعی فقر بسیاری از افراد محروم را ناشی از فقدان شغل و بیکاری در سطح کشور بیان کرده و معتقدند که ایجاد
حداقل یک میلیون فرصت شغلی توسط تمامی دستگاهها میتواند سیاستی در جهت حمایت از اقشار فقیر جامعه باشد۰
به زندگی باید لبخند زد . زندگی را باید مانند سیب تازه و سرخ در نهایت لذت و اشتها به دندان گرفت و شهد آن را نوشید .
زندگی همواره به ما وفادار خواهد بود
یا ایـــها المــعشوق , بعد از السلام و الاحوال پرســی انـا
امیـدوارم که مزاجک عین الصحت و السلامت بوده باشد .
و اگر انـــت از احـوال انا خواســته باشـی لاملال لنا سوای
فراقــک , کـــه ان هم انشــــــا الله تعالی فی همـــین ایام
دیدارنا و مرادنا حاصلوننـا . باری یا ایها العزیز انا فــی آتش
العـشق کمثـل الماهیتابه میـــسوزم! و جلز و ولزنا درآمده.
فی کـــل شبها که انا ســرم را علی المتــــــــکا میگذارم ,
اشــــــــــــــــــکنا کمثل الرودخـــــانه جاریه" علی البـــستر
و آه سوزاننی بســـــــــــــــوی آسـمان صعودن !
الهی انا قربـــــــــان انت بروم . انا قسم میخورم بجاننی و
بجانک که فی کـــل شبها ابدا" خواب فـــــــــــی چشماننا
لا داخـــــلون و اغـــلب الی صبح بیــــدارون و گریـــــه زارون فی هجرک .
انا قربان چــــشم و ابرویت بروم و جـــــــــان ناقابل الحقــیر فدای بدن ابیضت بشود !
بـخدا رنگم من هجرانک کمـــــثل الزردچوبه اصفر شــــــده
و قلبنــــــا کمثل الآلبالـــو احمر گردیده .
" آه ... آه یاویلنا کــه هــــــــــــر نصفه شب بیادکم یوقوقو ! یعنـــی وق وق !
میـکنم و هرچه نامه جات العاشقانه بسوی انت ارسالون
هیچ لاجـــوابون گویا انا را آدم لا حسابون !!! "
به جان انت که از جان الحقیر عزیزتر است قلبنا فی فراقک
مـــجروح و لباب قلبنا بروی انت مفتوح !
انا نمیدانم که چرا از من فرارون ! در صورتی کـــــــه انا من
العشـقک بیقرارون گویا لارحم فی قلبک !!!
انــــــــــــــا هستم واحد(اون) جوان(اون) الباسواد و صاحب
المعلومات الکثیره . بــا تــــــــــمام این احوال حاضرم حلقه
العبودیت و الچاکری ترا فی الگوشم آویزاننا!
رحـــــم .... ارحم ! یعنی رحم کن نگذار من(men) جفائک
خودم را با اربـــع نـخود تریاک یقتلون !!!
انا دیـــــگر طاقت الفراغ ندارم و به وصالک مشتـاقون ولـی
خداوند به قدر مثقال ذره وفا فی وجودک لا آفریده !!!
انــــــــــــــا تا ثلاث ماه دیگر مرتبا" فی هر هفته واحد نامة
العاشقانة بـرای انـت مینویسم ! تا بحال زارنا متــــفکرون
و چنانچه باز هم بر درد دلـم لا یرسون آنــقدر اشکنا مـــن
الچشمنا سرازیرون تا جـــــــــــان آفرین تسلیمون !!!
آنکه من الفراقک زردا" و لاغرون
الجوان الضعیف الخفیف الکثیف !
یه روز دلم خیلی برات تنگ شد
برات نامه نوشتم
وقتی نامه ام رو بازخوانی کردم
خواستم پارش کنم
چون خیلی بدخط بود
اما مهم نبود
مهم این بود که بدونی
هنوز دوست دارم...
به یکی میگن یو اس آ مخفف چیه میگه یوم الله سیزده آبان
یه روز مرد می شینه پای تلوزیون تمامه کانال ها قران بود تلوزیونو می بمسه می زاره روی تاقچه
یه روز یه مرد داشت تو خیابان راه می رفت دید یه خر داره با سرعت پشتش می دوید ترکه استاد بهش گفت تو کی هستی خره گفت من وجدانتم
یه روز ۲ تا جوجه عاشق هم می شن بعد از سال می فهمن خروس هستند
ترکه با چند تا رشتیه نشسته بودن داشتن جوک میگفتن، رشتیا برای ترکا جک میگن، نوبت ترکه که میشه، تا میاد بگه: یه روز رشتیه... همه بهش میگن بشین بابا نمیخواد بگی! دوباره یه دور میزنه میرسه به ترکه، باز تا میاد بگه: یه روز یه رشتیه... میپرن وسط حرفش، نمیذارن بگه. بار بعد که نوبت میرسه به ترکه، میگه: یه روز یه ترکه داشته میرفته با سر میخوره زمین! همه رشتیا میخندن بعد ترکه میگه: ولی وقتی بلندش میکنن میبینن رشتی بوده!
عربه داشته زن میگرفته، ازش میپرسن: جشن عروسیت رو کجا میگیری؟ میگه: تو یک مدرسه! میگن: آخه چرا مدرسه؟! عربه میگه: ولک آخه خـَیـلی کلاس داره!
ترکه کفترشو گم میکنه، تو روزنامه آگهی میده: بیه بیه
ترکه میره کله پاچه فروشی، یارو بهش میگه: قربون چشم بگذارم؟ ترکه میگه: نه آقا! حداقل صبر کن من برم قایم شم!
ترکه میره راهپیمایی، میبینه شلوغه برمیگرده!
پاییز را دوست دارم چون فصل غم است
غم را دوست دارم چون گواه دل است
دل را دوست دارم چون عشق را به من آموخت
عشق را دوست دارم چون تو را دوست دارم
گفتم که شیرین منی ... گفتی تو فرهادی مگر!
گفتم خرابت می شوم... گفتی تو آبادی مگر!
گفتم ندادی دل به من... گفتی تو جان دادی مگر!
گفتم ز کوی ات می روم... گفتی تو آزادی مگر!
گفتم خموشم سال ها... گفتی تو فریادی مگر!
گفتم فراموشم مکن... گفتی تو در یادی مگر!
گفتم که بر بادم مده... گفتی نه بر بادی مگر!
گفتم که این شعرم بخوان... گفتی که علاف ام مگر!!!
سیاری از یأسها، احساس حقارتها، ناامید شدنها و ... ناشی از مقایسههای بیجا و غلط است. اگر حذف این مقایسهها را در دستور کار زندگیمان قرار ندهیم، نباید انتظار بهره برداری صحیح و سالم از زندگیمان داشته باشیم
میتوانم قلبی داشته باشم مانند آینه پاک و صاف که نورانیت عشق الهی در آن تجلی کند. میتوانم همه نوع بشر از هر رنگ و زبان و نژادی را دوست داشته باشم زیرا آنها مخلوق معشوق روحانی من هستم. میتوانم غم ها را فراموش کنم و آماده حل مشکلات زندگیم باشم. میتوانم آن قدر آنقدر قلبم را سرشار از عشق و محبت کنم که دیگر جایی برای کدورت و دلخوری نباشد. میتوانم به خاطر همه آن چیزهایی که خداوند مهربانم به من عطا کرده سپاسگزار باشم. میتوانم صادق ترین و مهربان ترین فرد روی زمین باشم. میتوانم در مسیر رسیدن به کمال و ترقی تنها به هدف خود ناظر باشم و نه به دیگران. میتوانم هرگاه نیاز به ممد الهی داشتم دستم را به سوی آن دلبر یکتا بلند کنم و از صمیم قلب او را صدا زنم. میتوانم به آنچه خداوند برایم در نظر گرفته راضی باشم یعنی جهان آفریده شده. میتوانم با محبت خالصانه قلب پدرم ، مادرم ، همسرم ، خواهرم ،برادرم و فرزندم و همه اطرافیانم را شاد و مسرور کنم. میتوانم در تصمیم گیری هایم از استاد بزرگ یعنی تجربه کمک بگیرم. میتوانم بدبینی را از خود دور کنم و به خوش بینی به زندگی رو بیاورم. میتوانم خالص ترین و پاک ترین بشوم و بدون توجه به اوضاع کنونی عالم این گونه باقی بمانم. میتوانم با دعا و مناجات خالصانه به سوی درگاه الهی حقیقت را بیابم. من میتوانم اگر بخواهم. | |
من می توانم۰۰۰۰ ![]() |